دروغ میگفت
139 بازدید چهارشنبه 08 خرداد 1392 جملات عاشقانه,دروغ میگفت تا من خوشحال شوم...
ومن احمق میشدم تا او دلگیر نشود...
آیا واقعا عشق که میگویند یعنی این؟
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 230 | love77 |
![]() |
3 | 322 | paniiiz |
![]() |
2 | 430 | golemaryam |
![]() |
1 | 304 | farzad |
![]() |
0 | 327 | love77 |
![]() |
0 | 321 | roya72 |
![]() |
0 | 407 | farzad |
![]() |
0 | 353 | farzad |
![]() |
0 | 303 | farzad |
![]() |
0 | 310 | farzad |
دروغ میگفت تا من خوشحال شوم...
ومن احمق میشدم تا او دلگیر نشود...
آیا واقعا عشق که میگویند یعنی این؟
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست
بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست
عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست
وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست…
عهد کرده ام که بدهکار نباشم به کسی
وای از دست محبتت که بدهکارم کرد...
روی قابی نوشته بود=شکسته است مواظب باشید
ولی من روی قلبم نوشتم شکسته است راحت باشید
درد دلت را به هیچ کس نگو
چون یاد میگیرند دلت ر
ا از کجا به درد آورند
پارسال با او زیر بارون راه میرفتم...
امسال راه رفتن او را با دیگری زیر بارون
اشکهایم را درآورد...
شاید باران پارسال اشکهای فرد دیگری بود
هی روزگار من به درک
خودت خسته نشدی از دیدن
تصویر تکراری درد کشیدن من؟
قشنگی فاصله در این است که
گاهی بیادمان می اندازد
کسی هست تا دلتنگش شویم
یادداشت های سوخته ام را
به همراه تمام ناگفته هایم…
در بطری نهاده …و به دست امواج دریا سپردم…
سالها گذشت و من…در انتظار اینکه پیغامی از تو نرسید…
مآیوسانه از امواج دریا دل بریدم…
اما حیف..
بعد مرگ تو فهمیدم…تقصیر تو نبود
گناه از دریا نیز نبود…تقصیر من بود…
در بطری باز مانده بود…
میترسم بمیرم و نتوانم تو را در آغوش بگیرم
نگذار که با حسرت یک لحظه گرفتن دستهایت بمیرم.
میترسم بمیرم و نتوانم به تو ثابت کنم که عاشقت هستم ،
میترسم روزی بیایی و بگویی که من لایقت نیستم.
مرا در حسرت عشقت نگذار ، بگذار تا زنده ام تو را حس کنم ،
تو را در آغوش بگیرم و نوازش کنم.
میترسم بمیرم و نتوانم لبهایت را ببوسم ، نمیخواهم در حسرت طعم شیرین لبهایت بسوزم.
دنیا بی وفاست ، می ترسم این دنیای بی وفا مرا از تو بگیرد، میترسم همین روزها قلبم آرام بمیرد.
بگذار در این دو روز دنیا به اندازه ی یک دنیا نگاهت کنم ، بگذار به اندازه ی یک عمر تو را در آغوش بگیرم و با تو درد دل کنم.
میترسم همین لحظه ، همین فردا ، همین روزها لحظه ی مرگم فرا رسد.
یک مرگ پر از حسرت ، یک مرگ پر از آرزو و امید.
تنها حسرت و آرزوی من در آن لحظه تویی و حضورت در کنارم است.
تنها حسرت من در آن لحظه نگاه به چشمهای زیباست است.
در این دو روز دنیا بیا در کنارم ، از عشق بگو برایم ، گرچه سیر نمیشوم از لحظه های با تو بودن، اما هیچگاه نمیمانم در حسرت عشقت.
كـه اگـه بـرای عشــقـت كــــوهــم
بكنـــی
بــه پــای فــرهـــــــاد بــودنـت
نمـی ذارن!!؟
مــی ذارن بــه پــای كـنــــــه
بــودنـت....!!!؟